سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برنامه تربیتی شهید هدایت الله طیب
درباره ما
جستجو


وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
کاربردی
ارسال شده در یکشنبه 95/3/2 ساعت 11:38 ص توسط علی محمدی
ولادت آقا امام زمان (عج) بر شما مبارک








      
ارسال شده در شنبه 95/3/1 ساعت 3:58 ع توسط علی محمدی

"نوجوانی شهیدسیدحسین علم الهدی"


مصری ها دراهوازسیرک زده بودند. پاتوق آدم های بی بندوبارو فاسد. هدفشان،منحرف کردن بچه های مردم بود.کسی هم به فکر نبود. اون موقع حسین،چهارده سالش بودکه چندنفراز دوستای مثل خودش رو جمع کرد،رفتند شبانه چادر سیرک رو آتیش زدندوبساط مصری ها را جمع کردند. سال ها بودمسیردور زدن دسته های عزاداری،از میدانی بودکه وسط آن مجسمه شاه نصب شده بود. سالی که مسئولیت هیئت با حسین بود، گفت:"مسیرحرکت،باید عوض بشه."علتش را که پرسیدند،گفت:"ما نمی خواهیم دسته های عزاداری امام حسین(ع) دورمجسمه شاه بگردند!"ازهمان سال،دیگه مسیرعوض شد. مامورهای ساواک دربه در دنبالش بودند.وقتی گرفتنش، خشکشون زده بود؛باورشان نمی شدکار یک بچه سیزده-چهارده ساله باشد.


(ماهنامه امتداد،شماره3و4،ص23)





      
ارسال شده در شنبه 95/3/1 ساعت 3:58 ع توسط علی محمدی

"نوجوانی شهیدمحمدمعماریان"


خیلی از کارهای خانه راکه بلد بود،خودش انجام میداد.وقتی هم مانع می شدیم،می گفت:"کجای اسلام آمده که همه کارهای منزل راباید مادر انجام بده؟!"چندماهی رفت کلاس خیاطی؛زود یادگرفت. باباشم براش یه چرخ خیاطی گرفت؛لباس های مردانه می دوخت.کم کم مشتری هم پیدا کرده بود.درآمد هم داشت.پولش روبا مشورت و حساب شده خرج میکرد.


(ماهنامه امتداد،شماره34،ص33)





      
ارسال شده در شنبه 95/3/1 ساعت 3:58 ع توسط علی محمدی

نوجوانی شهیدحسن آقاسی زاده"


به من میگفت:"مادرجان،وقتی من و داداش خونه ایم،درست نیست شما و خواهرم درحیاط را باز کنید؛یامن می روم یا داداش.شاید یه مرد نامحرمی پشت در باشه؛خوب نیست صدای شما را نامحرمی بشنوه." خیلی حساس بود.با اینکه ماخودمان رعایت می کردیم اما همیشه حواسشبود، مخصوصابه خواهرش.


(شهاب،ص24)





      
<      1   2   3   4